• وبلاگ : نواي دل
  • يادداشت : مرگ همكار
  • نظرات : 6 خصوصي ، 10 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    انسانها دو دسته اند:

    آنهايي که بيدارند در تاريکي

    و آنهايي که خوابند در روشنايي

    + neda 

    من فكر ميكنم انسان خودخواه ترين موجود در دنياست , شايدم من اين طور باشم ! خيلي وقت ها شده با تمام وجود دعا ميكنم خواهش ميكنم التماس ميكنم كه خدايا چنين بشه و چنان بشه و لي وقتي خدا لطف ميكنه و دعام براورده ميشه در نهايت يك هفته تشكر ميكنم و بعد تمام .

    به قول رويا ما يادمون ميره اون چيزي كه امروز هستيم آرزوي ديروز ما بوده.

    از فكر كردن خسته شدم برا همين مدام قرص ميخورم ميخوابم براي همين 90% مواقع كه دريا كارم داره خوابم شايد دركل شبانه روز 10 ساعت هم بيدار نباشم .

    درس كه تعطيل موندم اين 20 واحد رو چطوري پاس كنم .تمام وجودم شده استرس , فكرم بد جور مشغول .

    دريا خوب بود ولي از ديشب اونم ..........

    ميگه از من ميترسه !!!!!!!

    ميگم چرا از من ؟

    جواب درستي نميده , يعني من اين قدر ترسناكم ؟ شايدم دريا ترسو باشه؟

    لحظه لحظه اين روزها رو نوشتم تا هر وقت خوندم يادم باشه چه روزها و چه سختي هايي رو تحمل كرديم و چقدر بايد قدر همه چيز رو بدونيم.

    خدايا ياريم كن تا آواي نيايشم تنها بسان بر هم خوردن سنجها نباشد تا ميان گفتگوهايم با تو جدايي افكند.

    ولي از زندگي دوباره مي ترسم !
    دين را دوست دارم
    ولي از کشيش ها مي ترسم !
    قانون را دوست دارم
    ولي از پاسبان ها مي ترسم !
    عشق را دوست دارم
    ولي از زن ها مي ترسم !
    کودکان را دوست دارم
    ولي از آئينه مي ترسم !
    سلام را دوست دارم
    ولي از زبانم مي ترسم !
    من مي ترسم پس هستم

    شعري از زنده ياد

    «حسين پناهي»

    يادم باشد که من براي درس گرفتن و درس دادن به دنيا امده ام...

    نه براي تکرار اشتباهات گذشتگان.

    يادم باشد هيچ گاه لرزيدن دلم را پنهان نکنم.

    يادم باشد هيچ گاه از راستي نترسم و نترسانم.

    يادم باشد پاکي کودکيم را از دست ندهم.

    يادم باشد که عشق کيمياي زندگي است.

    "برگرفته از مجله موفقيت"

    + صادقي 

    گاهگاهي مي کنم دست در گيسوي مرگ

    مي زنم من بي گدار بوسه اي بر روي مرگ

    خوب مي دانم که شب با سحر لج مي کند

    مي فشارد روز را ساده در بازوي مرگ

    + خداوردي 
    تولد و مرگ را درماني نيست ، مهم اين است که بين اين دو را شاد زندگي کنيم .

    ( جورج سانتايانا )

    سلام

    واقعا جالب و آموزنده بود

    ممنون

    راستي بمنم سر بزن بروز شدم

    مرگ

    زندگي به مرگ گفت : چرا آمدن تو رفتن من است ؟ چرا خنده ي تو گريه ي من است ؟ مرگ حرفي نزد!!! زندگي دوباره گفت : من با آمدنم خنده مي آورم و تو گريه من با بودنم زندگي مي بخشم و تو نيستي مرگ ساکت بود زندگي گفت : رابطه ي من و تو چه احمقانه است !!! زنده کجا ، گور کجا ؟ دخمه کجا ، نور کجا ؟ غصه کجا ، سور کجا ؟ اما مرگ تنها گوش مي داد زندگي فرياد زد : ديوانه ، لااقل بگو چرا محکوم به مرگم ؟؟ و مرگ آرام گفت : تا بفهمي که تو و ديوانگي و عشق و حسرت چه بيهوده اي

    زندگي يعني مرگ

    مرگ در اوج حيات !

    و سکوت ابدي

    در دل خاک

    و فراموش شدن در همه خاطره ها

    تا به ابد

    سلام
    خيلي زيبا بود.
    دستتون درد نكنه . تذكر خوبي بود.
    دعااااااااااااااااا
    يازهرا