سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نوای دل

به نام آنکه هستی از او نام گرفت

 خداوند توانا وقادر متعال

 بنام خداوند جان و خــرد      

                      کزاین برتر اندیشه برنگذرد

                                                  خداوند جان و خداوند مال

                                                                          خداوند روزی ده رهنمای

ای دوست عزیز

فی الجمله اعتماد مکن بر ثبات دهر

                                           کاین کارخانه ایست که تغییر می کند

زیستن چیست ؟

 زیستن چگونه است ؟

برای زیستن در دنیای فانی و ساختن زندگی واقعی در دنیای باقی چگونه باید زیست و چه راهی را باید انتخاب کرد تا به سعادت ره یافت ؟

ای دوست عزیز

 سعادت را چگونه می بینی ؟

سعادت را چه جزئیات در دنیای فانی تشکیل می دهد ؟

واقعاً بیاندیش و فکر کن و راه واقعی را پیدا کن

راهی که من و تو اول و آخرش باید بریم

 راهی به سوی کمال و خوشبختی

راهی که ما رو به مقصود و غایتمون برسونه

همون راهی که رضایت خداوند جل جلاله  و پیامبر خدا صلوات الله علیه و خاندان مکرمش اهل بیت علیه السلام در اون باشه  

 

ای لعل دل افروز تو با این همه پرتو

                                          جزمشتری سفله ببازار چه دیدی ؟

یا حق عزت زیاد

هر گونه اعلام نظری دارین بفرمایین






نوشته شده در تاریخ یکشنبه 85 خرداد 7 توسط سید علی افشاری (منتظر افرا)

بنام خالق هستی  

دو تا دانه توی خاک حاصلخیز بهاری

کنار هم نشسته بودند .

دانه اولی گفت :

" من میخواهم رشد کنم ! من میخواهم ریشه هایم را هرچه عمیق تر در دل خاک فرو کنم و شاخه هایم را از میان پوسته زمین بالای سرم پخش کنم ... من میخواهم شکوفه های لطیف خودم را همانند بیرق های رنگین برافشانم و رسیدن بهار را نوید دهم ... من میخواهم گرمای آفتاب را روی صورت و لطافت شبنم صبحگاهی را روی گلبرگ هایم احساس کنم "

و بدین ترتیب دانه روئید .

 

دانه دومی گفت :

" من می ترسم . اگر من ریشه هایم را به دل خاک سیاه فرو کنم ، نمی دانم که در آن تاریکی با چه چیزهایی روبرو خواهم شد . اگر از میان خاک سفت بالای سرم را نگاه کنم ، امکان دارد شاخه های لطیفم آسیب ببینند ... چه خواهم کرد اگر شکوفه هایم باز شوند و ماری قصد خوردن آن ها را کند ؟ تازه ، اگر قرار باشد شکوفه هایم به گل نشینند ، احتمال دارد بچه کوچکی مرا از ریشه بیرون بکشد . نه ، همان بهتر که منتظر بمانم تا فرصت بهتری نصیبم شود .

و بدین ترتیب دانه منتظر ماند .

مرغ خانگی که برای یافتن غذا مشغول کندوکاو زمین در اوائل بهار بود دانه را دید و در یک چشم برهم زدن قورتش داد .

خدانگهدار






نوشته شده در تاریخ یکشنبه 85 اردیبهشت 17 توسط سید علی افشاری (منتظر افرا)

بنام یکتا ی هستی بخش

سلام بر مهدی مولای چشم انتظاران. صلوات یادت نره

 
چقدر شبیه خودت میشی وقتی که  


 *    نا مهربانی ها را با مهربانی پاسخ می دهی .
* 
    به چهره های عبوس و اخمو لبخند هدیه می دهی .
    *
فریادهای حاکی از عصبانیت را با سکوت ، خاموش می کنی.
* 
    درتمام کارهایت فقط به خدا توکل می کنی .
* 
    بار همه زندیگیت را به خدا می سپاری
 *
  هر روز صبح تصمیم می گیری بهتر از دیروز زندگی کنی .
* 
    به جای ترسیدن از موانع ومشکلات ، با شور و شادی به

       راههایی فکر می کنی که تو را به موفقیت می رسانند
* 
    ایمان داری که خواستن ، توانستن است.
* 
    برای کمک به دیگران سر از پا نمی شناسی
* 
   همیشه به خیر و صلاح مردم کار می کنی .
* 
   اهداف بلند مدت و کوتاه مدت زندیگیت ، طعم معنوی دارند .

تا زمانی دگر

در پناه حضرت حق






نوشته شده در تاریخ دوشنبه 85 اردیبهشت 4 توسط سید علی افشاری (منتظر افرا)

هوالحی و القیوم

بازم سلام دوباره براتون یکسری نکات رو نوشتم

 نکاتی که می تونه قابل تامل و تفکر باشه

با عبارت متاسفم ببخشید نشان دهیم که اشتباه ما یک اتفاق بوده  نه انتخاب .

بازی زندگی یک برنامه زنده است مراقب اشتباهاتمان باشیم .

برای هواخوری بدنیا آمدیم " در زندگی هوای یکدیگر را نداشتیم " بی هوا از دنیا رفتیم .

در بازی زندگی " تکروی نکن " دیگران را در موقعیت گل قرار بده .

وقتی عرض خیابان را طی می کنید به " طول عمر " خود فکر کنید .

فریاد از " فردا" که عده ایی از ما به سوی ان " فرار " می کنیم .

چرا فقط برای عکس گرفتن لبخند می زنیم .

چرا گاهی پشت صحنه زندگی افراد خیلی دیدنی نیست .

هر چه دیدی از " چشم خود دیدی" چرا بر چشم بد لعنت .

وقتی با عجله حرکت می کنید ... تجربه های سر راه را مشاهده نمی کنید .

آنقدر جان کندم ...  تا  ... خود را ته قبر دیدم .

خدا یار و نگهدارتون






نوشته شده در تاریخ سه شنبه 85 فروردین 22 توسط سید علی افشاری (منتظر افرا)

با نام و یاد پروردگار

خدمت دوستان گرامی عرض شود که مجددا  یکسری نکات جالب توجه ( از دید افرا) رو براتون می نویسم  تا ببینیم چه پیش می آید ... هر چه پیش آید خوش آید

باران چو فرو ریخت کدورت برطرف شد .

کلاه سر ما گذاشت  و گفت که سرماست " .

کسی که به او زیاد بر می خورد با دیگران " زیاد برخورد " می کند .

برای پیشرفت مدام باید " پیش رفت " .

دنیا از آن جهت کوچک شده که فکر مردم بزرگ شده .

سخی باش و سختگیر نباش .کسی که اهل چاره نیست " ته چاله " است .

امروز نقد است و فردا نقل " .

غبطه گذشته را می خوریم غصه آینده را داریم  " حال " مان بهم خورده است .

چرا غالبا گفتاری با قافیه و رفتاری  بی قیافه داریم .

اگر هندوانه زیر بغل داری مواظب پوست خربزه زیر پایت باش .

کسی که سرش به سنگ خورده هیچ وقت " سنگ به سرش " نمی خورد .

فکر ما کوتاه است عمر کوتاه نیست .

 

تا نظر شما چی باشه ؟؟؟

هر چه دوست دارین بگین و بنویسین !!!

ادامه دارد ....

خدانگهدار






نوشته شده در تاریخ یکشنبه 84 اسفند 21 توسط سید علی افشاری (منتظر افرا)
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin

==============================================