سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نوای دل

بسمه تعالی

محرم می آید...

محرم می آید...

محرم می آید تا بار دیگر هفتاد و دو آیه سرخ را بر صحیفه دل هایمان نازل کند و هفتاد و دو کهکشان را در مسیر هستی قرار دهد.

محرم می آید تا بار دیگر پروانه های عاشق جان مان در گرد شمع وجود مولایمان، امام حسین (ع) بال بگشایند.

محرم می آید تا بار دیگر دست دل هایمان را بر پنجره های حرم اباعبدالله(ع) گره بزند و چشمان اشکبارمان را به غبار روبی مزارش میهمان کند.

محرم می آید تا بار دیگر صحرای تفتیده، نخل های سر بریده، خیمه های سوخته و سرهای روی نیزه را در ذهن مان تداعی کند.

محرم می آید تا بار دیگر دلیری، مردانگی، ایثار، از جان گذشتگی، اخلاص و شجاعت را عینیت بخشد.

محرم می آید تا بار دیگر سکوت تاریخ را در هم شکند و فریاد "هیهات منا الذله" را در گوش جهانیان طنین انداز کند.        

محرم می آید تا بار دیگر ماوایی باشد برای اشک هایمان، بغض هایمان، نجواهایمان، ... برای دعاهایمان.

محرم می آید ...

اما چه غریب، غریب تر از همیشه ...

سلام به محرم به عم و غصه مهدی . اهای محرم در راهه . وبلاگ نوای دل

ســـلام مــن بــه مـحـرم، مـحـرم گــــل زهــرا

                                                   بـه لطـمه‌هـای ملائـک بـه مــاتـم گــل زهـرا

سلام من بـه محـرم بـه غصـه و غــم مـهـدی

                                              به چشم کاسه ی خون و به شال ماتم مـهـدی

سـلام من بــه مـحـرم بـه کـربـلا و جـلالــش

                                                   به لحظه های پـر از حزن غرق درد و ملالش

سـلام مـن بـه مـحـرم بـه حـال خستـه زیـنـب

                                                 بـه بــی نـهــایــت داغ دل شـکــستــه زیـنـب

سلام من به محرم به دست و مشک ابوالفضل

                                                 بـه نـا امیـدی سقـا بـه سـوز اشـک ابوالفضل

سلام من بـه محرم بـه زنگ مـحـمـل زیـنـب

                                                   بــه پـاره پـاره تــن بــی سـر مـقـابـل زیـنـب

سلام من به محـرم به شـور و حـال عیـانـش

                                               سلام من به حسـیـن و به اشک سینه زنـانش  

یا ایهاالناس
ایام محرم می رسد و
کاروان حضرت سید الشهدا
و اهل بیت علیها السلام در راه است
اگه آماده همراهی این کاروان شده ایم

بسم الله






نوشته شده در تاریخ دوشنبه 88 آذر 23 توسط سید علی افشاری (منتظر افرا)

سلام بر حسین (ع) . نوای دل

"محرم" در پیش است.

باز هم محرم می آید و  امام زمانمان شال عزایش را به گردن می اندازد و باز هم خون گریه می کند!

نمی دانم چقدر برای استقبال و استفاده از این ماه آماده شده ایم؟

چقدر چشمهایمان را برای "باریدن" شسته ایم؟

و چقدر دلهایمان را برای عاشقی آراسته ایم؟

                                            شستشوئی کن و آنگه به خرابات ، خرام

تا نگردد ز تو این دیر خراب ، آلوده

و اگر هنوز هم خود را لایق حضور در این فیض عظیم نمی دانیم، تا محرم اندکی فرصت باقی مانده است...

فرصتی اندک...

خوشابحال آنان که در مُحرَّم، مَحرَم می شوند!!

کل ارض کربلا . کل یوم عاشورا . سید علی افشاری

 

محرم یعنی ...

 محرم ماه اقامه نماز در میدان جنگ و در پناه استقامت ایمان است. محرم ماه تطهیر ارواح آلوده به دنیا در چشمه سار اسلام ناب محمدی صلی الله علیه وآله است. محرم کتاب مرجع دلها و احساس ها، کتاب مقدس عاطفه و ایمان، کتاب خون وشهادت، کتاب شور و شعور، کتاب عشق و کتاب غلبه نور بر ظلمت، محرم یعنی پایداری، محرم یعنی ایستادگی، محرم یعنی محبت، محرم ماه حماسه و شجاعت، ماه فداکاری و ماه پیروزی خون بر شمشیر.
    محرم ایستادن در مقابل ظلم و ستم است، محرم چگونگی پاس داشتن عقیده را به ما آموخت و راه جاودانگی معنوی و مردی را از راه درست خود ترسیم کرد. و در این ماه حسین راهنمای راه رشد، شرف، فضیلت و هدف شد. دلیری و آزادگی از قامت بلندش روئید. عشق از نامش حرمت یافت و ستم سوزی و کفرستیزی درس اول کلاسش شد. حسین علیه السلام نماد و شاخصه استمرار دین، آیات قرآنی و سنت نبوی است و نیز نماد حقیقتی مظلوم و متکی به عترت که در طول قرون و اعصار به نام تشیع شناخته شده است.
محرم یعنی...

                                                                                                                        التماس دعا






نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 88 آذر 18 توسط سید علی افشاری (منتظر افرا)

هوالحق
یکی بود یکی نبود ، زینب بود حسین نبود .

زیر گنبد کبود ، زیر طاق آسمون ، کاروان اسرا رفتند و رفتند تا به کوفه رسیدند .

سالها گفتیم ما از کربلا ، از شهید عشق و میدان بلا
از غمش بر سینه و بر سر زدیم ، بوسه بر گهواره اصغر زدیم 

باز هم گفتیم : مظلوما ، حسین ! بی کس و بی بال و پر ، تنها حسین ! 

او ولی اینگونه در آنجا نبود ، با خدایش بود ، او تنها نبود  

بود سیمرغی ، نه سیمرغ خیال ، داشت آن سیمرغ هفتاد و دو بال 

کربلا پیچیده مثل راز بود ، بهترین ، غمگین ترین آواز بود  

ما نفهمیدیم عمق راز را ، معنی زیباترین آواز را ! 

کربلا محدود شد بر سر زدن ، گل به سر مالیدن و پرپر زدن 

تشنه لب گفتیم و هی خوردیم آب ، گریه کردن شد برای ما ثواب  

کربلا یعنی دو نیرو خوب و بد ، یک طرف ایمان و یک سو دیو و دد 

یک طرف علم و خدا و روشنی ، یک طرف جهل و سیاهی ، دشمنی 

کربلا یعنی که فردا باز هم ، این حقیقت هست و این آواز هم  

باز فردا کربلاها می رسد ، عشق می آید ، بلاها می رسد ! 

بعد از آن هم کربلا تکرار شد ، کربلاها در زمین بسیار شد 

گرچه نامش بود نام دیگری ، نام دیگر داشت هر خون پیکری 

باز هم از جغدهای خشمگین ، ریخت فوجی از کبوتر بر زمین  

ما فقط در نینوا جا مانده ایم ، غافل از این کربلاها مانده ایم . . .

  ناگهان من ماندم و سرنیزه ها                                

یک زن و یک عدهّ سر بر نیزه ها

چشم وا کردم نگاهم دود شد                              

                    چشم بستم خیمه ام نابود شد

پر زدم بال و پرم را سوختند                                  

                    گریـــــه کردم دیده ام را دوختن
عزت زیاد التماس دعا






نوشته شده در تاریخ دوشنبه 87 دی 23 توسط سید علی افشاری (منتظر افرا)

هوالحق

ایام شام غریبان رو تسلیت میگویم

شام غریبان حسینی- خیابان بلوار قزوین
نماز شام غریبان چوگریه آغازم
به مویه های غریبانه قصه پردازم


به یاد یار و دیار آنچنان بگریم زار
که از جهان ره و رسم سفر براندازم


هوای منزل یار آب زندگانی ماست
صبا بیار نسیمی زخاک شیرازم


خدای را مددی ای رفیق ره تا من
به کوی میکده دیگر علم برافرازم


سرشکم آمد و عیبم بگفت رویاروی
شکایت از که کنم خانگی است غمازم
التماس دعا

ز چنگ زهره شنیدم صبحدم میگفت

غلام حافظ خوش لهجه خوش آوازم






نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 87 دی 18 توسط سید علی افشاری (منتظر افرا)

بسم رب الشهید  

پـــــــهلــــوانــــان نـمــــی میرند

چون اباالفـضـل پــهــلـوان است

تا ابد نام عـــــــــــــــــــــــــیاران

با ابالفضل جــــــــــــاودان است

عشــق او ماورای هر ذکر است

یا ابالفضل قشنگترین ذکر است

از فراز این آسمان بنگر خاک سرخ کربلا را....

آنجا عزیزی آرمیده

سلام بر حسین کسی که هستی و جان خود را فدا کرد

سلام بر آن محاسن به خون خضاب شده

سلام برآن بدن برهنه شده

سلام برکسی که فرشتگان آسمان بر او گریستند

سلام بر آن پیشانی که بر خاک کربلا بوسه زد

سلام بر آن گونه ی خاک آلود شده

سلام بر کسی که خدا شفا را در خاک او قرار داد

سلام بر او که غریب و بی کس است

سلام بر کسی که پدرش علی مرتضی بود

 سلام بر کسی که مادرش فاطمه اطهر بود

سلام بر کسی که جدش رسول خدا بود

سلام بر کسی که او را تشنه لب شهید کردند

سلام بر حسین

سلام بر یاران حسین

سلام بر دوستداران حسین

 در آیینه القاب

نام این فرزند رشید امیرالمؤمنین «عباس» بود، چون شیرآسا حمله می‏کرد و دلیر بود و در میدانهای نبرد، همچون شیری خشمگین بود که ترس در دل دشمن می‏ریخت و فریادهای حماسی‏اش لرزه بر اندام حریفان می‏افکند.

کُنیه‏ اش «ابوالفضل» بود، پدر فضل؛ هم به این جهت که فضل، نام پسر او بود، هم به این جهت که در واقع نیز، پدر فضیلت بود و فضل و نیکی زادة او و مولود سرشت پاکش و پروردة دست کریمش بود.

پیکر عباس در میدان جنگ ماند و امام به خیمه ‏ها بازگشت، با یک دنیا اندوه که از شهادت برادرش بر دل داشت. بازگشت تا خود را برای لحظة دیدار با خداوند آماده کند و با اهل‏بیت خویش، آخرین وداع را داشته باشد.

لقب دیگرش «قمر بنی هاشم» بود. در میان بنی هاشم زیباترین و جذاب‏ترین چهره را داشت و چون ماه درخشان در شب تار می‏درخشید.

شاید این نکتة لطیف که میلاد امام حسین در سوم شعبان و میلاد اباالفضل در چهارم شعبان است، رمز دیگری از وجودِ سایه ‏ای آن حضرت نسبت به خورشید امامت باشد، که در تمام عمر و همهء زندگی، حتی در روز تولّد هم، یک روز پس از امام حسین است و شاهدی بر این پیروی و متابعت (البته با حدود بیست سال فاصله) .

در حادثة عاشورا و در آن شب موعود و خدایی هم، محافظت و پاسداری از خیمه‏ های حسینی را بر عهده داشت و نگهبان حریم و حرم امامت بود.

این لقبهای معنی‏دار و گویا، هر یک تابلویی است که فضایل او را نشان می‏دهد و ما را به خلوتسرای روحِ بلند و قلبِ استوار و ایمان ژرف و جانِ نورانی او رهنمون می‏شود و محبّت آن سرباز فداکار قرآن و دین را در دلها افزون می‏سازد.

سینه اش از عطش می‏سوخت. آب سرد و گوارای فرات هم پیش چشمانش موج زنان میگذشت. دست عباس رفت تا کفی از آب بردارد و بنوشد، امّا موج تند یک احساس انسانی، موجی از وفا در ضمیرش جوشید، به یاد وصیّت علی(ع) درشب شهادتش و به یاد لبهای تشنة امام حسین و کودکان عطشان افتاد. بنوشد یا ننوشد؟ این‏جا بود که صحنة آزمون وفا پیش آمده بود و جدالِ عقل و عشق:

عقل گفتش تشنه کامی، نوش کن

عشق گفتش بحر غیرت جوش کن

آب گفتش بر صفای من نگر

قلب گفتش در وفای من نگر

عافیت گفتش کف آبی بنوش

عاطفت گفتش که چشم از وی بپوش

تشنگی گفتش تو را سازم هلاک

رستگی گفتش که از مردن چه باک؟






نوشته شده در تاریخ دوشنبه 87 دی 16 توسط سید علی افشاری (منتظر افرا)
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin

==============================================