ای عطر گل یاس دلم را دریاب
ای منبع احساس دلم را دریاب
من تشنهی یک جرعه محبت هستم
یا حضرت عباس دلم را دریاب
در بین اعراب رسم بود که اگه کودکی ، زیبایی فوق العاده داشت و دارای قامتی بلند و چهره ای زیبا بود او را "قمر " ( ماه ) می خواندند . مثلا عبد مناف ، جد سوم پیغمبر صلی الله علیه و آله را که چهره ی زیبایی داشتند ، " قمر بطحاء " ( ماه سرزمین مکه ) و عبد الله پدر ارجمند پیامبر ، که سیمایی نورانی و چشمگیر داشتند را " قمر حرم " خطاب می کردند . حضرت عباس علیه السلام هم که از زیبایی ویژه ای برخوردار بودند ، طبق همین سنت به " قمر بنی هاشم " ( ماه دودمان هاشم ) ملقب شدند . البته همه ی بنی هاشم زیبا روی و خوش سیما بودند ، ولی عباس علیه السلام ، در میان آنان خوش سیماتر بود .
به نام خدا
سلام خدای خوب و مهربان.از همه نعمتهایت سپاسگذار و ممنونم.ای خدای مهربان.
سلام بر حسین(ع).سلام بر لب تشنه علی اصغر.سلام بر حضرت قاسم و سلام بر علی اکبر.و سلام بر حضرت عباس (ع) و سلام بر عمه سادات حضرت زینب علیه السلام.و سلام بر عاشقان حسین.و سلام بر صبر کنندگان.عزیزان امروز روز علی اصغر بود.روز طفل شیرخواره اقا امام حسین(ع).
ای اصغر شیرین سخن لای لای لای
ای فرزند عزیز من لای لای لای
اصغر بخواب به خواب ناز لای لای لای
رود اصغرم رود اصغرم لای لای لای
تاج سرم تاج سرم لای لای لای
گهواره شد تابوت تو لای لای لای
خون گلو شد قوت تو لای لای لای
ای اصغر شیرین زبان لای لای لای
رود اصغرم رودا صغرم لای لای لای
ای طفلک نخورده شیر لای لای لای
قربان آن لب تشنگیت لای لای لای
تا که بگویم رود رود لای لای لای
بر سر زنم گویم سرود لای لای لای
پشت خیمه قبر تو است لای لای لای
مادر فدای تشنگیت لای لای لای
دلم دارد پرمی زند لای لای لای
ازهجرتو غم می خورد لای لای لای
دردانه عزیز من لای لای لای
ای اصغر شیرین من لای لای لای
کرببلا کرببلا لای لای لای
امروز شده صحن عزا لای لای لای
بیاییم دلهای خودمان را گره زنیم به دل رباب و علی اصغر و دعا نمائیم این گره محکمترشود و ازخدا بخواهیم که دلهای مارا و فکرهایمان را کربلایی کند.و برای شادی روح بلند علی اصغر حسین و همه شهیدان دشت کربلا و کربلای ایران صلوات و قرائت فاتحه.
من کربلا را کربلا آباد کردم
من اولین مصراع نظم کربلایم
من اولین جانباز دشت نینوایم
نامم علی اکبر و در خلق و منطق
شبه ترین چهره به ختم الانبیائم
من اولین پیمانه نوش جام اشکم
چون رفته تا معراج دل صوت صدایم
من اولین گلواژه شعر حسینم
یا اولین قربانی کوی منایم
من شیر سرخ بیشه های الغدیرم
در خیبر فتح المبین خیبر گشایم
من کربلا را کربلا آباد کردم
در عشق و مستی کربلا بیداد کردم
من با عطش تا اوج آزادی پریدم
عطشان ترین لبهای عالم را بوسیدم
شهدی که من نوشیدم از پیمانه عشق
شیرین تر از آن در همه هستی ندیدم
زینب لبم را بوسه میزد من ز دستش
او دل به من میدادو من دل میبریدم
او دور من می گشت و من هم دور زهرا(س)
من تشنه بر لبهای او او آب دریا
من غنچه تکبیر لبهای حسینم
من یوسف کنعان زیبای حسینم
چون خال سبز هاشمی دارم به صورت
من نکهت شب بوی گلهای حسینم
دارم به چهره نور سبز فاطمیه
من خط و خال روی سیمای حسینم
ای اهل عالم من نوای نینوایم
چون که اذان گوی مصلای حسینم
در خلق و خلق و منطق و خیبر گشائی
گلواژه دست تولای حسینم
چون ذوالفقار حیدری دارم به دستم
در صحنه میدان علی را ناز شستم
من شیر سرخ بیشه های کربلایم
من لافتای حیدر خیبر گشایم
ای اهل عالم من اذان گوی حسینم
چون رفته تا اوج فلک موج صدایم
شمع حیسنی را من که من پروانه بودم
زیباترین پروانه از پروانه هایم
من نسخه پیچ اشک درمانگاه عشقم
من مهر هر نسخه در دارالشفایم
جدم علی حلال کل مشکلات است
من هم علی اکبر مشکل گشایم
دارم مدال فاطمی چون روی سینه
من اشبه الناسم به زهرای مدینه
من روی قلبم عکس آزادی کشیدم
شهد شهادت را به آزادی چشیدم
دل را به دلبر دادم و از دلبرم دل
با عشق از بازار آزادی خریدم
من بلبلی هستم که در گلخانه اشک
شهد گل از لبهای آزادی مکیدم
من جان زینب را به یک لحظه گرفتم
چون خون به پای نخل آزادی چکیدم
زینب صدایم می زدو من می دویدم
تا اینکه در مقتل به دلدارم رسیدم
من کربلا را کربلا آباد کردم
ویرانه کاخ جهل و استبداد کردم
من حجله شادی کنار دجله بستم
گل دسته در گلدسته ها بنیاد کردم
من هم بلال و هم اذان گوی حسینم
در عشقبازی کربلا بیداد کردم
من رهبر یک نسل و فرهنگی جوانم
در نینوا دانشکده ایجاد کردم
من هستیم را در خم یک گوشه دادم
با نخل دین را با خلوصم شاد کردم
بر لوح قلبم رهبر عرفان نوشته است
ای عاشقان این کربلا شهر بهشت است
من دوره دیده در نظام ذوالفقارم
من غنچه گلهای باغ هشت و چهارم
چون ذوالفقار حیدری دارم به دستم
خیبر گشای دیگری در روزگارم
من اولین جانباز اردوی حسینم
چون انقلاب کربلا را پاسدارم
من زنده کردم نام جدم مرتضی را
من اکبرم یا حیدر دلدل سوارم
هوالله
خدمت شما محبین خاندان اهل بیت علیها السلام
و شیعیان و پیروان ولایت مطلقه فقیه
در این پست
نوحه و مرثیه خانم حضرت رقیه (س) را تقدیم می دارم
کی میگه بلبلا لونه ندارن
کی میگه یتیما خونه ندارن
کی میگه بچه یتیم دل نداره
هر کی شد آواره منزل نداره
کی میگه چلچله باید بمیره
کی میگه کنج خرابه دلگیره
کی میگه غنچه تبسم می کنه
لب چوب خورده تکلم می کنه
کی میگه مشک عمو آب نداره
عمو هر شب برامون آب میاره
کی میگه بچه یتیمو بزنند
کی میگه گوشواره هاشو بکنن
کی میدونه صورت نیلی چیه
چه میدونه سه ساله سیلی چیه
بدنم یه جای سالم نداره
هر کجا دست میزاری ورم داره
تا حالا بچه یتیم و کی زده
چادر کوچولو کی خاکی شده
به خدا این کوفی ها خیلی بدند
من و از کربلا تا کوفه زدند
روی نیزه سر بابا رو دیدم
توی صورت می زدم می دویدم
به همه بگین که بی پدر شدم
توی دشت و صحرا در به در شدم
چگونگی شهادت و مرقد مطهر حضرت رقیه
بعد از واقعه عاشورا دشمن تمام کسانی را که زنده مانده بودند ، اسیر کرد. میان این اسرا، یک دختر کوچک هم دیده می شد. این دختر کوچک رقیه بود. رقیه دختر امام حسین علیهاالسلام که حالا بعد از شهادت پدرش به همراه عمه اش زینب و اسرای دیگر به طرف شام می رفت.
از داخل خرابه های شام، صدای یک کودک به گوش می رسید. تمام کسانی که در میان اسرا بودند، می دانستند که این صدای رقیه دختر کوچک امام حسین است. رقیه از خواب بیدار شده بود و سراغ پدرش را می گرفت. گویا خواب پدرش را دیده بود. در این حال یزید، دستور داد سر امام حسین علیه السلام را به رقیه نشان بدهند. وقتی حضرت رقیه علیهاالسلام سر بریده پدرش امام حسین علیه السلام را دید، با فریاد و ناله خودش را روی سر بریده پدرش انداخت و همان جا، از دنیا رفت.
مرقد مطهر حضرت رقیه علیها السلام در سوریه نزدیک به قبر حضرت زینب علیها السلام است
یه دختری رو خاک ویرونه نشسته
رفته تو فکر باباش و چشاش و بسته
از آمدما خسته شده دلش شکسته
از بسکه گریه کرده اون صداش گرفته
دلش برای دیدن باباش گرفته
عمه زیر بازواش و یواش گرفته
نه به غذایی لب زده نه بازی کرده
گفته به بچه ها بابا بر می گرده
فقط می خواد باباش بیاد دورش بگرده
موی سپیدش و با روسری بشونده
آستینش و تا روی انگشتاش کشونده
با این کارش هستی زینب و سوزونده
بسم رب الحسین
مختصری از زندگینامه امام حسین ( علیه السلام )
نام : حسین (سومین امام که به امر خداوند تعیین شده است )
کنیه :ابو عبد اللّه
لقب : خامس آل عبا، سبط، شهید، وفى ، زکى
پدر : حضرت على بن ابى طالب (ع )
مادر: حضرت فاطمه (س )
تاریخ ولادت : شنبه سوم شعبان ، سال چهارم هجرى
مکان ولادت : مدینه
مدت عمر : 57 سال
علت شهادت : پس از روى کار آمدن یزید، امام که او را نالایق میدانست تن به ذلت بیعت و سازش با او را نداد و براى افشاى او به فرمان خدا از مدینه به مکه و سپس به طرف کوفه و کربلا حرکت کردند و همراه با یاران خود با لب تشنه توسط دشمنان اسلام شهید شدند.
قاتل : صالح بن وهب مزنى ، سنان بن انس و شمر بن ذى الجوشن ، (لعنت خدا بر آنها)
زمان شهادت : جمعه دهم محرم ، سال 61 هجرى
مکان شهادت و دفن : کربلا
آی عاقلا آی عاقلا بیاین بیرون از خونه ها
ما رو تماشا بکنین به ما میگن دیوونه
از کوچیکی تا به حالا یه دوست خوبی داشتم
جوونیم و زندگیمو به به پای اون گذاشتم
مردای عالم و ببین که مردشن به مولا
تموم پیغمبرامون خاطرخواشن به مولا
اسم مقدسش دل و می لرزونه به قرآن
من چی بگم دیوونه هاش بهش می گن "حسین جان"
اللهم عجل لولیک الفرج