غريب من.......... غريب من........... يا ولدي!
آخه مگه طاقت يک نفر چقدره
مهدي من به خدا خداي صبره
او پدر امّته و طاقت نداره ببينه
گمراهي جامعه رو کنه نظاره
بي بندوباري! ,از يه سري
بقيه هم بهر فرج نکرده کاري!
يه عده گويي اصلاً امام ندارن
يه عده هر وقت که ميان حاجتي دارن
بشريت هلاک درد بي امامي
مي ميرن از جهل و ز ما نبرده نامي
شيعه هم از امام خود غافل نشسته
فرج و اون جور که بايدهنوز نخواسته
هر کي يه جوري ميسوزونه او رو کم و بيش
شرمنده ي خدا شده از امّت خويش
دختراي شيعه که ناموس او هستن
ميبينه در حجاب حريم ها رو شکستن!
شيعيان ما به خلاف اهل سنت
به راحتي ترک ميکنن نماز جماعت
جوونهايي رو ميبينه با بي گناهي
ز بي کسي ميرن به دامن تباهي!
فلسطين و مسجد الاقصي رو ميبينه
چي کار کنه علي من خونه نشينه
مهدي من چشم خداست اينو ميبينه
در دل پر خونش غصه ميشينه
چقدر دعا کرد براي دفع بلاها
با اشک هاي شبانه اش شسته گناها
چطور براي مريض خود پزشک ميارين
براي درد غيبت دست روي دست ميذارين؟
مگه که روزي و شفاء دست خدا نيست
عطاي او که از تلاشتون جدا نيست
برکت از خداست ولي حرکتتون کو؟
امامتون تو صحرا هست غيرتتون کو؟