كه آن حضرت را ديدهاند
ناگفته نماند: عده زيادى از بزرگان حضرت امام زمان (ع) را در مدت پنج سال كه در حال حيات پدر بزرگوارش بود و نيز در مدت 69 سال دوران غيبت صغرى ديدهاند، لذا مىبينيم كه نويسندگان حالات و تاريخ آن حضرت هر يك فصلى تحت عنوان «فصل فيمن راه عليه السلام» منتعقد كردهاند.
مانند ثقة الاسلام كلينى متوفاى 328 يا 329 هجرى كه در كافى: ج 1، ص 329 فرموده: «باب فى تسمية من راه عليه السلام» و نيز مرحوم صدوق متوفاى 381 كه در كمال الدين، ج 2، ص 433، باب 44 را به اين مطلب اختصاص داده و نام آنرا «باب ذكر من شاهد القائم (ع) و راه و كلمه» گذاشته و در آن بيست و شش مورد را نقل كرده است .
و نيز مرحوم شيخ مفيد متوفاى 413 هجرى كه در ارشاد: ص 329 فرموده: «باب من رأى الامام الثانى عشر (ع)» و آنگاه رواياتى نقل كرده است و نيز مرحوم شيخ الطائفه متوفاى 460 هجرى كه در كتاب غيبت: ص 152 فرموده: «اخبار بعض من رأى صاحب الزمان (ع)...» و ديگران از بزرگان علماء.
همچينن عده زيادى در دوران غيبت كبرى به خدمت آن حضرت رسيده و او را شناختهاند و نيز عدهاى بعداً دانستهاند كه او مهدى غايب (ع) بوده است؛ در اين زمينه مطالب زيادتر از آن است كه در اين كتاب نقل شود، مرحوم محدث نورى صاحب مستدرك در اين رابطه كتابى نوشته بنام «جنة الماوى فى ذكر من فاز بلقاء الحجة (ع) او معجزته فى الغيبة الكبرى» و در آن 59 حكايت نقل كرده از كسانى كه در زمكان غيبت كبرى به ملاقات امام زمان صلوات الله عليه رسيدهاند، اين كتاب در ج 53 بحار الانوار طبع جديد بعنوان تتمه نقل شده است .
ناگفته نماند: در اين حكايات آمده كه عدهاى از ملاقات كنندگان،آن حضرت را ديده و شناختهاند مانند مرحوم بحرالعلوم و ديگران، حال آن كه در توقيع على بن محمد سمرى آمده كه امام صلوات الله عليه به وى نوشتند:
«الافمن ادعى المشاهدة قبل خروج السفيانى والصيحة فهو كذاب مفتر» مرحوم نورى در خاتمه جنّة الماوى از اين مطلب بشش وجه جواب داده، از جمله كلام علامه مجلسى را نقل كرده كه در بحار: ج 52 ص 151 بعد از نقل توقيع مبارك، فرموده: شايداين سخن مربوط به كسى است كه ادعاى مشاهده كند و بگويد: من نايب آن حضرت هستم در رساندن پيامهاى وى به شيعه مانند نواب اربعه، تا منافى رواياتى نباشد كه گذشت و خواهد آمد. نگارنده گويد: احتمال آن مرحوم نزديك به يقين است .
بهر حال نگارنده چند حكايت از آنچه مرحوم كلينى، مفيد، صدوق، شيخ طوسى، مجلسى، نورى و امثال آنها رحمهم الله نقل كردهاند در اين جا مىآورد، منظور از ذكر اين حكايات آن است كه: بدانيم غيبت آن حضرت يك امر ساده و عادى است و او بصورت غايب و ناشناس در ميان ماست و ميان ما و خداى ما، واسطه فيض مىباشد، صلوات الله عليه و على آبائه الطاهرين.
در اين حكايات آمده كه عدهاى از ملاقات كنندگان،آن حضرت را ديده و شناختهاند مانند مرحوم بحرالعلوم و ديگران، حال آن كه در توقيع على بن محمد سمرى آمده كه امام صلوات الله عليه به وى نوشتند:
«الافمن ادعى المشاهدة قبل خروج السفيانى والصيحة فهو كذاب مفتر» مرحوم نورى در خاتمه جنّة الماوى از اين مطلب بشش وجه جواب داده، از جمله كلام علامه مجلسى را نقل كرده كه در بحار: ج 52 ص 151 بعد از نقل توقيع مبارك، فرموده: شايداين سخن مربوط به كسى است كه ادعاى مشاهده كند و بگويد: من نايب آن حضرت هستم در رساندن پيامهاى وى به شيعه مانند نواب اربعه، تا منافى رواياتى نباشد كه گذشت و خواهد آمد. نگارنده گويد: احتمال آن مرحوم نزديك به يقين است .
بهر حال نگارنده چند حكايت از آنچه مرحوم كلينى، مفيد، صدوق، شيخ طوسى، مجلسى، نورى و امثال آنها رحمهم الله نقل كردهاند در اين جا مىآورد، منظور از ذكر اين حكايات آن است كه: بدانيم غيبت آن حضرت يك امر ساده و عادى است و او بصورت غايب و ناشناس در ميان ماست و ميان ما و خداى ما، واسطه فيض مىباشد، صلوات الله عليه و على آبائه الطاهرين.