خبر دادند كه ابليس را در بياباني داغ و سوزان ..
فردا ظهر به دار مي آويزند .. نديدمش تنها صدايش را شنيدم كه گفت براي تماشا بياييد ..
وقتي به آنجا رسيدم .. جاي سوزن انداختن نبود ..
مردم به دور دار حلقه زده بودند ..
زن و مرد همه و همه در انتظار آن لحظه ايستاده بودند ..
هوا گرم بود و بيابان داغ ..
اما باز هم مردم انتظار در گرما را براي ديدن ابليس ترجيح دادند ..
كم كم مردها لباسهايشان را در آوردند ..
و ساعاتي بعد زنان هم نيمه برهنه شدند .. و در آن لحظه دوباره صدايي آمد :
كه چرا اينجا آمده ايد ؟!!!!
گفتند : (( براي ديدن به دار كشيدن ابليس ))..
صدا پاسخ داد :
تا زماني كه شما ابلهان هستيد چه كسي ميتواند ابليس را به دار بكشد ..؟
و من تازه فهميدم كه رسوايي برهنگي زنان و مردان هم كار شيطان بوده ...