• وبلاگ : نواي دل
  • يادداشت : ميلادت مبارك امام رضا جان (ع)
  • نظرات : 11 خصوصي ، 19 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    برآوردن نياز درمانده در سفر

    روزى گروهى از مردم در محضر امام رضا (ع) اجتماع نموده و از آن حضرت درباره مسائل دينى استفتا مى‏کردند. ناگاه مردى وارد مجلس شد و گفت: «اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يَا ابْنَ رَسوُلِ اللَّه». من از دوستان و شيعيان شما و اجداد طاهرين شما هستم. هم‏اکنون از سفر حج برگشته‏ام و خرج راه را گم کرده و تهى‏دست شده‏ام و براى رسيدن به وطن نياز به مبلغى پول دارم. اگر براى شما ممکن است، پولى را به من عنايت کنيد تا به وطن برسم و در آن جا به همان مقدار از طرف شما صدقه دهم؛ زيرا من در شهر خود ثروتمندم.
    حضرت فرمود: بنشين، خدا تو را رحمت کند! سپس رو کرد به مردم و پاسخ مسائل شرعى آنان را داد تا اين که خانه از مردم خالى شد و همگان پراکنده گشتند، مگر سه چهار نفر. آن‏گاه امام (ع) وارد اندرونىِ خانه شد و پس از دقايقى بازگشت، اما به آن اتاق وارد نشد، بلکه از پشت در صدا زد: کجا است آن مرد خراسانى که نفقه راه خويش را گم کرده بود؟ آن مرد برخاست و عرض کرد: اينجا هستم. امام (ع) از بالاى در، دويست دينار (اشرفى) را به او داد و فرمود: اين مقدار را بگير و هزينه سفر و بازگشت به وطن کن، و لازم نيست آن را از جانب من صدقه بدهى. اکنون از اين جا بيرون برو تا من تو را نبينم و تو نيز مرا نبينى.
    مرد خراسانى اشرفى‏ها را گرفت و از امام تشکر کرد و از آن جا بيرون رفت. سپس امام وارد اتاق شد يکى از اصحاب، که ناظر اين جريان بود، از امام (ع) پرسيد: فداى تو گردم، عطاى وافر بخشيدى و بى‏نيازش کرد، اما چرا روى از او پوشاندى؟ امام (ع) فرمود: زيرا نخواستم ذلت سؤال را در چهره او مشاهده کنم. جدم، پيامبراکرم(ص) فرمود: پنهان کننده نيکى، هر عملش معادل هفتاد حج است.
    امام‏رضا(ع) با اين عمل خويش به شيعيان و مسلمانان آموخت در برابر وضعيت نامطلوب هم‏کيشان و برادران خود احساس مسؤوليت کرده و بدون چشم‏داشت يا منّتى، نيازهاى او را برآورده نمايند و اين گونه، صفا و صميميت را در جامعه حاکم گردانند.