• وبلاگ : نواي دل
  • يادداشت : دو كبوتر خونين
  • نظرات : 2 خصوصي ، 9 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + بي نوا 
    در آشفتگي روز وشب
    مرا به آمدنت پرواز كن
    آنگاه حضورم را فرياد بزن
    تا در غروب
    چشمانم را ببيني
    وطلوع را نظاره شوي
    صداي بودنت را ميشناسم
    من هوشيارم ‚ به ريزش نور
    به پرواز كبوتران سوگند
    كه اشفتگي گيسوانت را در نظمي زيبا
    تا اخرين لحظه
    پاس مي دارم
    تو باران را حوصله كن
    شايد شمعدانيها
    با عطر گل ياس سيراب شدند
    وديگر غم انها (شمعداني) را آواز نكني
    وخنده عطر بهار نارنج
    با آهنگي
    روح نواز
    نسيم سحر را
    در ساحل گيسوانت
    به نغمه دراورد

    خدايا تو سادگي چه خوب ميشه خوشبختي رو حس كرد
    خوشحال خوشحالم .گر چه تا چند لحظه پيش حال خوشي نداشتم