مىخواهم از گذرگاه تير حادثهها بگذرم و نگاه خونبار شقايق را ببينم و به ياد غربت زينب و نالههاى رقيه سكوت شب را بشكنم . زينب جان! مىخواهم نالههاى شبانهات را در كوچه پس كوچههاى غربتشام بيابم، مىخواهم سينهى شبهاى بىكسى را بشكافم و در گوشهاى از چشمان خونبار شقايق منزل كنم و به ياد تشنگى نرگسان عاشق، برگهاى نرگسى را سيراب كنم و چهرهى سيلى خورده و پاهاى تاول زدهى نيلوفرى را مرحم باشم . زينب جان! تو از جور نامردان مدينهى خويش سوختى و من هم اسير نامردان مدينهى خويشم .
ببخشيد افرا جان شايد نوشته من تناسبي نداشته باشه
ميلاد فرخنده حضرت زينب و روز پرستار مبارك
خدانگهدار