سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نوای دل

  "اللهم عجل لولیک الفرج"
خواب دیدم خواب اینکه مرده ام 
خواب دیدم خسته و پژمرده ام
روی من خروارها از خاک بود   وای قبر من چه وحشتناک بود
تا میان گور رفتم دل گرفت  قبر کن سنگ لحد را گل گرفت
بالش زیر سرم از سنگ بود  غرق وحشت سوت و کور و تنگ  بود
خسته بودم هیچ کس یارم نبود  زان میان یک تن خریدارم نشد
هر که آمد پیش حرفی راند و رفت سوره ی حمدی برایم خواند و رفت
نه رفیقی نه شفیقی نه کسی ترس بود و وحشت و دلواپسی
ناگهان از راه رسیدند دو ملک تیره شد در پیش جشمانم فلک
یک  ملک گفتا بگو نام تو چیست آن یکی فریاد زد رب تو کیست
در میان عمر خود کن جستجوی کارهای نیک و زشت خود بگوی
ما که ماموران حی داوریم اینک تورا سوی جهنم می بریم
دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود  دست و پایم بسته در زنجیر بود
غرق اندوه و تالم دل فکار می کشیدندم به خفت سوی نار
ناگهان الطاف حق آغاز شد  از جنان در های رحمت باز شد
مردی آمد از تبار آسمان نور پیشانیش فوق کهکشان
بر سرش دستار سبزی بسته بود نور حق در چهره اش تابیده بود
در قدوم آن نگار مه جبین پیش پای حضرت عشق آفرین
دو ملک سر را به زیر انداختند بال خود را فرش راهش ساختند
غرق حیرت داشتند این زمزمه  آمده اینجا حسین فاطمه
سوی من آمد مرا شرمنده کرد  مهربانانه به رویم خنده کرد
گفت آزادش کنید این بنده را خانه آبادش کنید این بنده را
این که اینجا این چنین تنها شده  کام او با تربت من واشده
مادرش او را به عشقم زاذه است گریه کرده بعد شیرش داده است
این که می بینید در شور است و شین  ذکر لالا ئیش بوده یا حسین
اسم من راز و نیازش بوده است  خاک من مهر نمازش بوده است
اینکه در پیش شما گردیده بد  جسم و جانش بوی روضه می دهد
پرچم من را به دوشش می کشید  پا برهنه در عزایم می دوید
سینه چاک آل طاها بوده است  چای ریز هیئت ما بوده است
بارها لعن امیه کرده است  خویش را نذر رقیه کرده است
حرمت من را به عالم پاس داشت  ارتباطی تنگ با عباس داشت
نذر عباسم کفن کرده به تن  روز تاسوعا شده سقای من
تا که دنیا بوده از من دم زده  او غذای روضه ام را هم زده
گریه کرده چون برای اکبرم  با خود اورا نزد زهرا می برم
هر چه باشد او برایم بنده است او بسوزد صاحبش شرمنده است(یعنی خدا)
در مرامم نیست او تنها شود  باعث خوشحالی اعدا شود(یعنی دشمنها)
در قیامت عطر و بویش می دهم  پیش مردم آبرویش می دهم
باز بالاتر به روز سرنوشت  می شود همسایه من در بهشت
آری آری هر که پا بست من است  نامه ی اعمال او دست من است

و باز هم  انتظار انتظارانتظارانتظاریا صاحب الزمان خودت  دستمونو بگیر

در پناه حضرت دوست

که هر چه داریم از اوست






نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 86 بهمن 17 توسط سید علی افشاری (منتظر افرا)
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin

==============================================