یا رب الحسین
ارباب تو آخرش منو میکشی . گفتن کربلا ، نگفتن آدمو دیونه کنه .
گفتن کربلا نگفتن آدمو آواره کنه . گفتن دوری و دوستی ولی قرار
نبود دوری ما اینقدر طول بکشه . قرار نبود اینطوری ما رو تنها بذاری.
آقا تو رو به رقیه سه ساله ات یه بار دیگه ما رو تو حرمت راه بده.
قول می دم اگه این بار بیام ? حرم رو با مژه هام جارو کنم . مولا جان
تو رو به شش ماه ات علی اصغر ? تو رو به جوانت علی اکبر ?تو رو
به ساقیت ابالفضل ما رو بطلب بیام کربلا فقط یه شب تا صبح کنار ضریح
با صفایت باشم . به خدا دلم تنگه تا کی انتظار کشم
نوشته شده در تاریخ یکشنبه 87 دی 15 توسط
سید علی افشاری (منتظر افرا)