اللهم عجل لولیک الفرج
مبارک شیعیان آمد بدنیا حضرت باقر
که از سوى رسول حق سلامش آورد جابر
مرحبا مرحبا، آفرین آفرین
چشمه جاری شکافنده علم ها در بیابان خشکیده دانش جوشیدن گرفت و جان جویندگان علم و معرفت را از زلال پر برکت خود سیراب ساخت. شیعه نشان افتخار دیگری بر گردن آویخت و بر این پیشوای معصوم خود بالید. ای افتخار شیعه که در ضیافت خانه حوزه ها و دانشگاه ها سفره پر نعمت دانش تو گسترده است، میلاد مسعودت را گرامی می داریم.
ماه محرم ماه حماسه خونین و همیشه جاویدان کربلا با کوله باری از غم و اندوه سپری شد و در ایام صفر با غم سنگینی که از لاله های خونین دشت کربلا بر دلهایمان همیشه باقی است، در شب میلاد آخرین بازمانده کربلای عطش، اشکهای چشمانمان مضاعف میشود و طپش قلبمان سنگین تر از دیروز و دستهایمان بر پنجره های سخت قبرستان غریب و دلگیر بقیع گره میخورد، آنجا که مأوی شکافنده دانش هاست.
چشم هایت را می بندی و دیوار بقیع را در برابرت مییابی و آنگاه که شبکه های پنجره را لمس میکنی مرغ جانت پر می کشد که بر مزار های مطهر و پاکشان حضور یابی، صورت بر خاک معطرشان بگذاری و با سوز دل غربت اشان را گریه کنی. این جا مدینه است این جا بقیع است و این چهار بقعه تاریک و مظلوم ... چهار قبر مظلوم را مینگری که تنها با سنگی بر روی آنها نشان از مزار شریف گلی از بوستان محمد (ص) دارند.
گل ستاره وجود حضرت باقر در آسمان شیعه تابیدن گرفت؛ اما آسمانی که رخت ماتم بر تن نموده، عزادار دیگر ستارگانی است که ابرهای کینه و سنگ دلی در کربلا، جلوی درخشش آنها را گرفته اند.
امام شکافنده دانش ها که جامع علم و منبع دانش و مشهور به فضیلت و بینش است و درجه علم و دانشش بالاتر از فهم بشری، امام پایداری و تلخی چشیده ای از حماسه عاشورا که پیمانش با خدا غیر قابل تردید و فضیلت و کمالش غیر قابل انکار است امام علم که چشمههای جوشان دانش و فنون و حکمت از اندیشه های این بابغه دین می جوشید و میتراوید و اوراق زندگی اش سراسر سرشار از احادیث روایتها و کلمات قصار و نصیحت هاست.
شب میلادش، فضای ساکت و آرام مدینه، مبهوت نورافشانی خانه گلین امام سجاد (ع) است و فروغی نورانی، آسمان مدینه را روشن کرده است؛ نوری که از چهره معصوم و منور نوزادی مبارک به آسمان ساطع است. چشمه جاری شکافنده علم ها در بیابان خشکیده دانش جوشیدن گرفت و جان جویندگان علم و معرفت را از زلال پر برکت خود سیراب ساخت.
بسر مى پرورانم من هواى حضرت باقر
بدل باشد مرا شوق لقاى حضرت باقر
ز عشقش جان من بر لب رسیده کس نمى داند
که نبود چاره ساز من سواى حضرت باقر
بگوشم هاتف غیبى سرود این نکته را دیشب
که باشد رخش دانش زیر پاى حضرت باقر
چنان بگرفته علمش آفاق را یکسر
که پیچیده در این عالم صداى حضرت باقر
پیمبر گفت با جابر که خواهى دید باقر را
سلام از من رسان آنکه براى حضرت باقر
التماس دعا