به نام حضرت دوست
روزی که بیایی روز خنده ما خواهد بود و روز گریه دشمن.
روزی که بیایی روز نشاط ما خواهد بود و روز حسرت دشمن.
روز استقرا حکومت ما و فرار دشمن.
روز آبادانی برای ما ویرانی برای کاخ ستم.
مولای من ای کاش زودتر بیایی و مرحم سوزسینهایمان گردی
ای کاش بیایی و همه با هم حرم عزیز دلت را از نو بنا کنیم.
ای کاش زودتر بیایی و بند بر گردن این حماران روز گار بیاندازی و
آنها را رسوای عالم کنی .
مولای من جانم که چه قابل تمام هستی ام به فدایت،
ای کاش بیایی
دلم را سپردم به بنگاه دنیا
و هی آگهی دادم اینجا وآنجا
و هر روز برای دلم مشتری آمد و رفت
وهی این و آن
سرسری آمد ورفت.
*
ولی هیچ کس واقعا اتاق دلم را تماشا نکرد
دلم قفل بود،
کسی قفل قلب مرا وا نکرد
*
یکی گفت:
چرا این اتاق پر از دود و آه است
یکی گفت:
چه دیوارهایش سیاه است!
*
یکی گفت چرا نور اینجا کم است؟!
و آن دیگری گفت:
و انگار هر آجرش فقط از غم و غصه و ماتم است...
*
و رفتند و بعدش دلم ماند بی مشتری...
و من تازه آن وقت گفتم :
خدایا تو قلب مرا میخری؟
*
و فردای آن روز خدا آمد و توی قلبم نشست
و در را به روی همه پشت خود بست
و من روی آن در نوشتم:
ببخشید دیگر
برای شما جا نداریم
ازین پس به جز او کسی را نداریم...
