السلام علیک یا ابا عبدالله
عنایات حضرت مهدی(علیه السلام) به مجالس ذکر امام حسین(علیه السلام)
مرحوم شیخ عبدالزهرا کعبی می گوید: یک روز بعدازظهر وارد صحن مطهر حضرت امام حسین (علیه السلام) شدم ، شخصی در مقابل یکی از حجره های صحن شریف – که کتابهای مذهبی می فروخت و با من سابقه ی آشنایی داشت،مرا دید و فت: کتاب کوچکی دارم دکه به نظرم برای شما خوب باشد و در آن اشعاری بسیار زیبا دارد. قیمت آن را هم کم کرد تا یک بار برایش بخوانم.
کتاب را گرفتم. خیلی کتاب مفید و سودمندی بود؛زیرا اشعار قصیده ی ابن عَرَندَس حلّی – که مدتها دنبال آن می گشتم- در آن بود. در یکی از روّاق ها نشسته،به خواندن آن اشعار برای کتاب فروش مشغول شدم و هر دو اشک می ریختیم که ناگهان سیّد بزرگواری را دیدم که در برابرم ایستاده و به اشعار گوش می دهد و گریه می کند.
چون به این بیت رسیدم:
اَیُقْتَلُ ظُلمآناً حسینٌ بِکربلا وَ فِی کُلِّ عُضْوٍ مِنْ اَنَامِلِهِ بَحْرٌ
گریه ی آن بزرگوار شدید شد،رو به ضریح امام حسین (علیه السلام) کرد؛و این بیت را تکرار می نمود و هم چون زن جوان مرده می گریست. همین که اشعار را به پایان رساندم،دیگر آن بزرگوار را ندیدم. برای دیدن ایشان،از صحن خارج شدم تا شاید آن بزرگوار را بیابم،ولی ایشان را ندیدم. به هر کجا رو کردم،اثری نیافتم؛ گویا از برابر چشمانم غایب شده است. به یقین دانستم که ایشان حضرت حجت و امام منتظر (علیه السلام) بوده اند.
هـــــــــوای کـــــــــربلا
دوباره مـرغ روحم هوای کــربلا کرد دل شکسته ام را اســـیر ومبــتلا کــرد
زسر گذشته اشک به لب رســیده جـانم که هـرچه کردبامن فراق کربــلا کــرد
شـودتمام هـــستی فــدای آن دودســـتی که غرق بوسه بااشک علی مرتضی کرد
نگشت آنی آن دست جدا ازدامن دوست اگر چه تـیغ دـشمن زپـیکرش جـدا کرد
جــز از برای داور دوتا نگــشت اکـــبر چه شد که خصـم کافر جبین او دو تا شد
سزد هـمه جوانان حــنا زخــون ببــندند که جا به حـجله خون یتـیم مـجتبی کرد
فدای لــب آن جــوانی که درنــماز ایثار زخون وضــو گرفت وبه اکبر اقتدا کرد
فدای شـیرخواری که وقــت جان نثاری دوچشم خود ببست ودولب به خنده واکرد
فـــدای آن شـــهیدی که زیــر تـــیغ قاتل سرش بریده گشت وبه شیعیان دعا کرد