با نام خدای مهربون
نمی دونم برای شما هم همینطوره یا نه غروبهای جمعه حس غریبی به انسان دست میده ، یا برای من اینقدر غریبه شاید نمی دونم ، ولی احساس کنید غروب یک روزقشنگ پائیزی جمعه در کنار ساحل لب دریا روی ماسه ها نشسته هستید ، هوا رفته رفته رنگ قشنگ سرخ رو به خودش به جای یه آسمون آبی می گیره و به آدما با این کارش میفهمونه که سیاهی شب قراره بیاد جای اون همه قشنگی رو بگیره ، تازه آدم دلش میگیره ، و میخواد کسی کنارش باشه تا اون حس غریب و غربت یه غروب را به دلش راه نده یا حداقل بتونه راحت تر درکش کنه نه با این همه درد ، دردی که ناشی از این همه دوری است . فقط دوری ، شود آنروزی که هیچ دردی بنام درد دوری در میان نباشد.
انشالله که چنین شود و مولایمان یابن الحسن (عج) هر چه زودترظهورش مسجل
پس بامید آنروز همواره دست بدعا بر می داریم و از خدای مهربون می خواهیم که ضمن سلامتیش فرجش را نزدیک نماید .... الهی آمین
یاران و همراهان دست حق نگهدارتون باشه