??????????????????
آقا اجازه خسته ام از این همه فریب از های و هوی مردم این شهر نا نجیب
آقا اجازه پنجره ها سنگ گشته اند دیوارهای سنگی از کوچه بی نصیب
آقا اجازه باز به من طعنه می زنند عاشق ندیده های پر از نفرت رقیب
«شیرین»ی وجود مرا «تلخ» می کنند «فرهاد»های کینه پرست پر از فریب . . .
??????????????????
دوست دارم که یک شب جمعه صبح گردد به رسم خوش عهدی
ناگهان بشنوم زسمت حجاز نغمه ی دلخوش انا المهدی
??????????????????
مرا با عشق خود درگیر کردی به پایم با غمت زنجیر کردی
بدان دنیای بی تو هیچ باشد دلم را از زمانه سیر کردی
تو با رفتن به پشت ابر ایّام غروب جمعه را دلگیر کردی
یا اباصالح ادرکنی . . .
??????????????????
باز به انتظار تو جمعه غروب میشود اگر بیایی از سفر آه چه خوب میشود . . .
اللهم عجل لولیک الفرج
??????????????????
منبع تبیان