هوالله
بــاز دگر بـاره رســیــد اربـعـیــن
جوش زند خـون حـسـیـن از زمیــن
شـد چـهـلـم روز عــزای حـسـیــن
جــان جــهــان بـــاد فدای حـسین
چهل روزه ندیدمت، نگو چرا جون بر لبم
شاید نمی شناسی منو، به اون خدا من زینبم
داداش اگه کمونیم، تو بوده ای جوونیم، رفتی که پیرم
رسمش نبود داداش جونم، تو بری و من بمونم، بذار بمیرم
غریب و بی کفن حسین
ما رو غریب که دیده اند، به اشکمون خندیده اند
به پای نیزه سرت، پیش چشام رقصیده اند
بگو که ناموس خدا، مگه کوچه بازاریه
غمی که پشتمو شکست، غم امانت داریه
داداش یاس تو چیده شد، چه جور بگم با دست خود، با آه و گریه
قبری کوچیک کندم براش، ریختم خاک و یواش یواش، روی رقیه
غریب مادر یا حسین
دردم که تازیونه و، رخ سرخ و کبود نبود
دردم اینه که جای من، محله یهود نبود
امون زقلب تیره شون، امون ز چشم خیر شون
سرگرمیشون کتک زدن، یتیم کُشی بود سیره شون