فزت برب الکعبه
از ذکر علی مدد گرفتیم آن چیز که میشود گرفتیم
در بوته ی آزمایش عشق از نمره ی بیست صد گرفتیم
آسمان از غم گریبان چاک کن
فاطمه دستی برون از خاک کن همسرت افتاده در محراب خون
بادو دستت از رخش خون پاک کن
شهادت جانسوز یعسوب الدین امیرالمومنین حضرت علی ابن ابیطالب علیه السلام
برحضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و تمامی شیعیان و دوستداران آنحضرت تسلیت باد
" ما «آن» را در شب قدر فرود آوردیم و چه میدانی که شب قدر چیست، شب قدر از هزار ماه برتر است. فرشتگان و آن روح در این شب فرود میآیند و به اذن خداوندشان و از هر سو بر این شب سلام میکنند تا آنگاه که سپیده دم میزند"
درماندهام و پریشان، از بار سنگین گناهانی که به دوش می کشم. گناهانی که خواسته و ناخواسته مرتکبشان شدهام و فراموش کردهام که از گنه کارانم و شاید به قدری با گناهانم همنشین شدهام که فرقشان را از ثواب و درستکاری از یاد بردهام.
و این لحظات، فرصتی است برای پاک شدن، برای بیدار شدن از غفلت و برای عاشق شدن و این شبها، شب یلداست.
و یلدا طولانیتر شب سال است و یلدای رمضان، طولانیترین شب عاشقان معبود بیهمتا.
و علی(ع) عاشقترین عشاق است و عشق را چه زیبا معنا کرده.
او عشق را در محراب و با خون خود به معشوقش عرضه کرد و مظلومیتش را جاودانه
امشب رحمت دوست جاریست، مانند رود، نه! مانند باران، اگر دلتان لرزید، بغضتان ترکید،
کسی اینجا محتاج دعاست، اگر یادتان بود باران گرفت دعایی به حال من بیابان کنید.
ضمن تسلیت به مناسبت شهادت شهید محراب مولا علی (ع) ازشما دوستان و عزیزان در خواست کنم
تا سوره حمدیرا بعد از متبرک کردن دهانتان به نور صلوات بر محمد و ال محمد قرائت فرمایید
و بعد اول برای سلامتی و تعجیل اقا امام زمان (عج)
برای استغاثه به در گاه خداوند متعال
برای امرزش تمامی گناهان
برای شفای تمامیبیماران
برای ملتمسین دعا
و در اخربرای براورده شدن حوائج دعا کنید
دراخرهم دهانتان را پراز عطر صلوات بکنید تا شاید مورد استجابت قرارگیرد
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
فزت و رب الکعبه
شهادت امیرالمومنین علی (ع) بر ساحت قطب عالم
امکان مهدی فاطمه (عج) و دوستان ولایی آن حضرت
تسلیت و تعزیت باد.
به نام خداوند شیرو رطب
خداوند نان جو و نیمه شب
خداوند باران خداوند چاه
خداوند طوفان خداوند ماه
شکافنده ی کعبه ی خاک و سنگ
نگهدار همواره ی آب و رنگ
کنون ورکشم گیوه ی شعر را
به الحمد رب علی علا
به حمد خدای یتیم و اسیر
خداوند سر در تنور فقیر
علی مولای مظلومان عالم بگواز نارفیقان چون بنالم از آن شامی که سر در چاه کردی مرا از درد خویش آگاه کردی
طنین ناله در افلاک افتاد تمام آسمان بر خاک افتاد پر و بال تو (( زهرا)) را شکستند
تو را با ریسمان فتنه بستند کدامین شب از آن شب تیره تر بود که زهرا حایل دیوار و در بود زمان بر سینه خود سنگ می کوفت زمین از داغ زهرا شعله ور بود
تو می دیدی ولی لب بسته بودی که آیین محمد در خطر بود؟ ندانستم که در چشم حقیقت کدامین مصلحت مد نطر بود گلویت استخوانی اتشین داشت که فریادت فقط در چشم تر بود؟ فدای تیغ عریان تو گردم کسی آیا زتو مظلوم تر بود؟
مه خورشید طلعت کیست؟ زهرا
چراغ شعله خلقت کیست ؟ زهرا
پس از زهرا علی بی همزبان شد اسیر امتی نامهربان شد
علی تنهاست در یک قوم گمراه زبانش را که می فهمد به جز چاه
پس از او کیسه نان و رطب کو صدای ناله های نیمه شب کو خدایا کاش آن شب بی سحر بود که تیغ ابن ملجم شعله ور بود اذان گفتند و ما در خواب بودیم علی تنها به مسجد رهسپر بود
در آن شب تا قمر در عقرب افتادغم عالم به دوش زینب افتاد فدک شد پایمال نانجیبان علی لرزید و در تاب و تب افتاد یقین دارم به جرم فتح خیبر فدک در دست ال مرحب افتاد
علی جان کوفیان غیرت ندارند
که فرمان تو را گردن گذارندعلی جان کوفیان با کیاس تجدا کردند دین را از سیاست
بنام دین سر دین را شکستند دو بال مرغ امین را شکستند
چو اسـیر توسـت امــروز به اسـیر کن مدارا
فرا رسیدن ایام شهادت
اسطوره عدالت، مظهر شجاعت و معدن محبت و فتوت، امیرالمومنین،
امام علی بن ابیطالب (علیه السلام)
را به همه مسلمانان جهان و به خصوص شما دوست گرامی تسلیت میگوید.
و عزیزترین و برترین شبهای سال، هنگامه توجهات خاص الهی به بندگان،
شبهای پر خیر و برکت قدر،
را گرامی داشته التماس دعا دارم
هوالعلی الاعلی
ناله کن ای دل به عزای علی
گریه کن ای دیده برای علی
کعبه ز کف داده چو مولود خویش
گشته سیه پوش عزای علی
آشنایی با امیرالمونین حیدر
نام : علی
لقب : مرتضی
کنیه : ابوالحسن
نام پدر : عمران ابوطالب
نام مادر : فاطمه
تاریخ ولادت : 13 رجب ( 23 سال قبل از هجرت )
محل ولادت : مکه مکرمه خانه خدا
مدت امامت : 30 سال
مدت عمر: 63 سال
تاریخ شهادت : 21 رمضان المبارک سال 40 قمری
علت شهادت : تحریکات قطام
نام قاطل : عبدالرحمن بن ملجم
محل دفن : نجف اشرف
على امشب چرا بهر عبادت بر نمىخیزد؟
چرا شیر خدا از بهر طاعتبر نمىخیزد؟
خداجوئى که از یاد خدا یکدم نشد غافل
چه رو داده که از بهر عبادت بر نمىخیزد
از آن ضربت که بر فرق على زد زاده ملجم
یقین دارم که از جا، تا قیامتبر نمىخیزد
به محراب دعا در خون شناور گشته شیر حق
دگر بهر دعا آن ابر رحمتبر نمىخیزد
ز کینه ابن ملجم آتشى افروخت در عالم
که زین آتش بجز دود ندامتبر نمىخیزد
طبیب آن زخم سر را دید و گفتا با غم و حسرت
على دیگر از این بستر سلامتبر نمىخیزد
نهد سر هر کسى بر آستان مرتضى ای دوست
ازاین درگاه تا روز قیامتبر نمىخیزد
آن شب ستارههاى غمگین، با آه و ناله گرد هم آمده بودند در کوفه مىنگریستند. زمین مىگریست. آسمان نالان بود. دیوارهاى کوفه از ترس حدوث «واقعه» به هم نزدیک مىشدند، شاید جلوگیر آن باشند. پرندههاى نگهبان در چارسوى مسجد کوفه، نگهبانى مىدادند. شب پردههاى مهاجم ضمن این که به یکدیگر نوید مىدادند، ترس و رعب سراسر وجودشان را فرا گرفته بود. آخر حمله به یک فرد نبود، حمله به تمام انبیا و اولیاء و صالحان و صدیقان بود.
مىخواستند عرش خدا را به لرزه در آورند و مىخواستند عروة الوثقاى دین را نابود سازند. ابن ملجم، نماینده خفاشان شب با وحشت، براى رسیدن به آرزوى دیرینهاش، به مسجد آمده و کمین کرده بود. ولى چگونه اقدام به آن کار کرد؟! باید شقاوت و بدبختى، وجود یک به ظاهر انسانى را فراگیرد تا دستش به شمشیر بلند شود و بر فرق قهرمانى فرود آید که برق ذوالفقارش دل یلان عرب را مىلرزاند و زهره قهرمانان را مىشکافت، راد مردى که در برابر اشک یتیمان آید مهربانتر از پدر و مادر بود و با لطف و مهربانى اشکهاى غم دیدگان را پاک مىکرد و دست محبتبر سرشان و مىکشید و با آنان چون فرزندان خویش رفتار مىنمود. چگونه مىتوانست آن اشقى الاشقیا شمشیر زهراگینش را بر سر آن نامتناهى فرود بزند، او که محور مرکزى تمام فضایل بود. آن انسان کاملى که مجسمه تمام نماى رسول خدا و نفس او و برادر او و جانشین به حق او بود. او که نمىتوان با کلمات حقش را ادا کرد و توصیفش نمود، زیرا جز خدا و رسولش کسى نتوانست و نخواهد توانست تا روز رستاخیز او را بشناسد و قدرش را بداند و عظمتش را درک کند، نه آنها که پرستیدنش و نه آنها که پیرویش کردند، همه در شناخت مقامش حیران و سرگردانند.
غمخوار دردمندان امشب شهید گردید
امشب جهان ز فیض حق ناامید گردید
تنها نه خون به محراب از فرق مرتضی ریخت
امشب شرنگ بیداد در کام مجتبی ریخت
امشب به کوفه بذر کفر و ضلال کِشتند
مرغان کربلا را امشب به خون کشیدند
مجددا فرا رسیدن شهادت مولی الموحدین
امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام
رو به تمامی هموطنان عزیزم تسلیت عرض کرده
و در لیالی قدر التماس دعا دارم.
بسم الله الرحمن الرحیم
اول ذوالحجه، سالروز ازدواج فرخنده
حضرت فاطمه (س) و حضرت علی (ع)
بر حجه ابن الحسن امام زمان (عج)
و همه شیفتگان طریق هدایت تبریک و تهنیت باد
ازدواج حضرت علی(ع) با حضرت فاطمه(ع)
به فرمان خداوند،
از امتیازاتی است که رسول اکرم(ص) بر آن مباهات می کرد.
در این پیوند
پر میمنت، فرشتگان آسمان در سرور و شادمانی، و بهشتیان
به زینت و زیور آراسته شده بودند
عزت زیاد و خدا نگهدار
با نام و یاد خدای مهربان
سالروز پیوند آسمانی و ازدواج
باب الائمه حیدر کرار علی علیه السلام
با فخر سادات
ام الائمه زهرای مرضیه سلام الله علیها مبارک
درسی از شب ازدواج حضرت فاطمه (س)
"بگو چه می خواهی تا من تو را یاری کنم ."
زن بامشاهده چهره مهربان حضرت زهرا و در حالکه بغض گلویش را می فشرد چنین گفت:
" ای دختر رسول خدا، نمی خواستم که در چنین شب بزرگی از زندگی ات خاطر تو را آزرده کنم ، ولی چه کنم که ناتوانی به گونه ای مرا در سختی قرار داده که چاره ای جز این ندیدم که به نزد تو بیایم. اکنون نیازمند به پوشاکی هستم که خود را با آن بپوشانم."
حضرت زهرا پس از شنیدن سخنان زن به او گفت :" قدری صبر کن تا من برگردم.
پس از لحضاتی حضرت فاطمه با لباسی که برای مراسم عروسی اش تهیه شده بود، به سوی زن آمد. حضرت با دستان مهربان خود لباس عروسی اش را به زن بخشید و او را به خدا سپرد. اطرافیان در حالیکه با تعجب بسیار به دختر پیامبر می نگریستند علت این امر را از او جویا شدند و حضرت در جواب آنان به آیه ای از آیات قرآن استناد کردو فرمود:
" لن تنالوا البرحتی تنفقوا مما تحبون"
"هرگز به مقام نیکو کاران نخواهید رسید مگر از آنچه دوست می دارید در راه خدا انفاق کنید."
پیامبر پس از این اتفاق فرمود:" جبرئیل بر من نازل شد و فرمود:
" خداوند به تو و فاطمه سلام می رساند و می فرماید هرچه فاطمه بخواهد به او می دهیم."
من با فاطمه (س) ، این موضوع را مطرح کردم و او در جواب من گفت:
" هیچ چیز جز توفیق خدمت در راه حق نمی خواهم و از خداوند طلب می کنم که رحمتش همیشه باقی باشد .
و اما سخنی با دوستان
آی کسایی که تاکنون موفق به تشکیل کانون گرم خانواده نشدید
بجنبید و تنبلی رو کنار بگذارید که وقت تنگ است و این قافله عمر عجیب می گذرد
یا علی
عزت زیاد