مثل قلبش هیچ قلبی پاره نیست
هیچ کس مانند او آواره نیست
می رود اما دلش کرببلاست
جز صبوری در اسارت چاره نیست
گفته بودی بعد من می مانی و آزارها کوچه کوچه غربت و دشنام دربازارها گفته بودی می برندت از زمین کربلا می شوی با قاتل من همسفر تو بارها خواهرم من می روم اما تو می مانی و یک کاروان خسته و صحرای پر از خارها بعد من هستی عجین با غصه هایم زینبم ای تو غمخواردل غمدیده ی غمدارها در بیابان پر از خارمغیلان می شوی تو پرستار تن بیمار این تب دارها خواهرم باشد برای من فراز و گه فرود گاه در بین تنورم گه بروی دارها
خنده بر روی لبش مرد ستمکاری هست
آه انگار نه انگار عزاداری هست
آن طرف دامن طفل آتش سوزان دارد
این طرف در تب شعله تن بیماری هست
...و زنی باز سوی علقمه میکرد نگاه
که به پا خیزد اگر دست علمداری هست
همه دیدند که خون چشم دلش را پر کرد
از فرات سخنش ناله سرشاری هست :
مبریدم که در این دشت مرا کاری هست
گل اگر نیست ولی صفحه ی گلزاری هست
ساربانا مزنید این همه آواز رحیل
آخر این قافله را قافله سالاری هست
به امیدی شوم از کشته ی مظلوم جدا
که سوی کوفه مرا وعده ی دیداری هست
عزت زیاد
السلام علیکم یااباصالح المهدى (عج)
السلام علیک یاامین الله فى ارض وحجته على عباده(یاصاحب الزمان آجرک الله)
ماه محرم رابه شما وتمام عاشقان حسین (ع)تسلیت عرض مینمایم.
باز آمد بوی واژه ،واژه های محتشم
باز آمد بوی حنجر ، بوی خنجر،بوی سیب
باز آمد بوی غربت، بوی سالاری غریب
دل را اگر از حسین بگیرم چه کنم
بی عشق حسین اگر بمیرم چه کنم
فردا که کسی را به کسی کاری نیست
دامان حسین اگر نگیرم چه کنم
کعبه من، قبله من، نماز من کیست؟ تو
قلب من و راز من و نیـاز من کیست؟ تو
اشک من و سوز من و گذار من کیست؟ تو
ای که تو هم قبله و هم قبلهنمایی حسین!
خون خدایی حسین! هستی مایی حسین!
هر سال برای تو سیه می پوشیم
در دسته ی عاشقان علم بر دوشیم
ما، بعد هزار و چارصد سال هنوز
با یاد لب تو آب را می نوشیم
هر قطره ی خون حکایت از دریا گفت
یک لب به سخن شکفت و یک دنیا گفت
از عشق به جان عالمی شور افکند
شعری که حسین روز عاشورا گفت
التماس دعا
کربلا لبریز عطر یاس شد
نوبت جانبازی عباس شد
هرچند تیر ، مشک و دلم را دریده است
ای آب همتی کن و تا خیمه ها مریز
دامن علقمه و باغ گل یاس یکی است
قمر هاشمیان بین همه ناس یکی است
سیر کردم عدد ابجد و دیدم به حساب
نام زیبای اباصالح و عباس یکی است
کلید قفل مشکل هاست، عباس به مردی شهره ی دنیاست، عباس مروت، ریزه خوار خوان لطفش فتوت، صورت و معناست، عباس حسین بن علی را عبد صالح ولی بر ماسوا مولاست، عباس به دشت کربلا، آرامش دل برای زینب کبراست، عباس بود بدر منیر هاشمیون که زیباتر، ز هر زیباست، عباس بزن بر دامنش دست توسل که در جود و سخا آقاست، عباس اگر چه زادهیام البنین است ولیکن مادرش زهراست عباس
چند روزیست هوای دل من همچون شهر
سخت آلوده شده
یا حسین(ع)
چشم امید به باران شب اول ماهت دارم
تا که زنگار ز دل پاک کنم
و سپس پیرهن مشکی احرام به تن
با ندای لک لبیک حسین
مُحرِم ماه محرَم گردم...
سلام من به محرم محرم گل زهرا
به لطمه های ملائک به ماتم گل زهرا
سلام من به محرم به تشنگی عجیبش
به بوی سیب زمین و غم حسین غریبش
سلام من به محرم به غصه و غم مهدی
به چشم کاسه خون و به شال ماتم مهدی
سلام من به محرم به کربلا و جلالش
به لحظه های پر از حزن و غرق درد و ملالش
سلام من به محرم به حال خسته زینب
به بینهایت داغ دل شکسته زینب
سلام من به محرم به دست و مشک ابوالفضل
به ناامیدی سقا به سوز و اشک ابوالفضل
سلام من به محرم به قد و قامت اکبر
به خشک اذان گوی زیر نیزه و خنجر
سلام من به محرم به دست و بازوی قاسم
به شوق شهد شهادت حنای گیسوی قاسم
سلام من به محرم به گهواره اصغر
به اشک خجلت شاه و گلوی پاره اصغر
سلام من به محرم به احترام سکینه
به آن ملیکه که رویش ندیده چشم مدینه
سلام من به محرم به عاشقی زهیرش
به بازگشتن حر خروج ختم به خیرش
سلام من به محرم به مسلم و به حبیبش
به رو سپیدی عون و بوی عطر عجیبش
سلام من به محرم به زنگ محمل زینب
به پاره پاره تن بی سر مقابل زینب
سلام من به محرم به انتظار رقیه
به پای آبله بسته به چشم تار رقیه
سلام من به محرم به شور و حال عیانش
سلام من به حسین و به اشک سینه زنانش
سلام من به محرم به حزن نغمه هایش
به پرچم و به سیاهی به خیمه های عزایش